دانلود مقاله فارسی

500 پست این مانند یک نقطه عطف است. من مطمئن نیستم که چرا ، چرا که وقتی این وبلاگ را در ژوئیه 2011 شروع کردم ، خودم تنظیم نکردم. من با دیدگاههای خودم ر

نقاط عطف و سنگهای عظیم - پست 500 ام

500 پست این مانند یک نقطه عطف است. من مطمئن نیستم که چرا ، چرا که وقتی این وبلاگ را در ژوئیه 2011 شروع کردم ، خودم تنظیم نکردم. من با دیدگاههای خودم راجع به انجام 500 پست شروع به وبلاگ نویسی کردم.

احتمالاً من تنها وبلاگ نویسی نیستم که ایده ی زیادی برای رفتن به وبلاگ خود ندارم ، حتی اگر من به آنچه می خواستم انجام دهم ، دلیل و خوانندگانم را درک نمی کردم. من مطمئناً چهار و نیم سال پیش خود را طرح نکرده ام و فکر نمی کنم - هدف من رسیدن به 500 پست است. چرا به هر حال 500؟ هیچ منطق و جادو خاصی درباره این شماره وجود ندارد. با این حال اکنون من در اینجا هستم ، به نظر می رسد جایی است.

cromer_nine_milesهمانطور که به همه چیز 500 فکر می کردم ، فهمیدم که شاید یک نقطه عطف بهترین راه برای فکر کردن در مورد جایی نیست که اکنون هستم ، از نظر وبلاگ. به نظر می رسد که نقاط عطف به شما می گوید تا چه حد از مقصد خود فاصله دارید ، یا اینکه به جایی که از آنجا آمده اید ، بازمی گردد. هیچکدام از این نسخه های یک نقطه عطف در واقع رضایت من را از واقع بودن در جایی در وسط ، نشسته شدن در پست های 50o ، دقیقاً توصیف نمی کنند که من از چه زمانی و از کجا شروع کردم.

در حالی که من به روشهایی که نقاط عطف ممکن است حس عدم حضور در آنجا را تأمل کند ، تأمل می کردم ، روش هایی را که تعیین نقاط عطف برای دکتری تعیین می شود ، یادآوری کردم. شما در سال اول نوعی کاغذ پرش با موانع را انجام می دهید. سپس ، موارد بیشتری وجود دارد. تأیید اخلاق خود را انجام دهید. کار میدانی خود را تمام کنید. تجزیه و تحلیل داده های خود را کامل کنید. اولین پیش نویس کامل پایان نامه خود را ارائه دهید. نسخه امتحان را ارسال کنید برای امتحان خود بنشینید. این نقاط عطف مشترک نهادی است که پیشرفت را نشان می دهد. آنها به عنوان نشانه هایی مبنی بر اینکه دکترا در مسیر تأیید مؤسسه است ، یعنی تکمیل به موقع ، مورد بازرسی و بررسی قرار می گیرند. متأسفانه ، این نقاط عطف از پیش تعیین شده معمولاً به سنگهای سنگین سنگین تبدیل می شوند و محققان دکترا را با انتظارات و ترسهای سنگین روبرو می کنند. (بعضی اوقات احساس می کنم که خودم وظیفه ارسال دو بار در هفته وظیفه خودم را تعیین می کنم).

اما، من تعجب، دیگر وجود دارد غیر نقاط -institutionally تحمیل که در آن محققان دکترا احساس می کنند که نکته مهم رسیده ام؟ شاید اینها برای افراد و پروژه های مختلف متفاوت باشد؟ شاید ، مانند پست 500 ام ، خیلی قافیه یا دلیل برای آنها وجود نداشته باشد ، آنها فقط احساس قابل توجهی می کنند. و اگر اینگونه است ، چگونه ما PhDers را تشویق می کنیم تا از نکات مهم شخصاً خودشان تجلیل کنند و آنها را به عموم تبدیل کنیم ، احساس خود را برای رسیدن به جایی به اشتراک بگذاریم؟

A350_Milestoneدر واقعیت ، ما به هیچ وجه جشن گرفتن در مقطع دکترا را تشویق نمی کنیم. کاملاً مربوط به امتحان نهایی و فارغ التحصیلی است و چیز دیگری نیست. دستاوردهای در دوره دکترا معمولاً به دلیل اینکه در گزارش سالانه هستند ، از بین می روند. سایر مکثهای شخصی "من اینجا هستم و مهم آن" در خط یادگیری دکترا به سادگی خصوصی شده است.

یكی از موارد خوب در مورد رسانه های اجتماعی این است كه می تواند جایی باشد كه آن دستاوردهای فردی كه به رسمیت شناخته نشده می توانند علنی و مشهور شوند. به عنوان مثال #Acwri یا #getthatpaperout راه هایی برای به اشتراک گذاشتن دستاوردهای مهم و کارهای مهم با دیگران ارائه می دهد. لایک کردن و پاسخ دادن به توییت "نگاهی به آنچه که من انجام داده ام" نیست ، نه تنها نشان از تصدیق پیروزی های شخصی در جامعه دارد ، بلکه شاید حتی لذت بردن از همسالان خود در جایی را نیز نشان دهد. به نظر می رسد حیف است که ما نمی توانیم بیشتر و بیشتر اوقات ، در مؤسسات خود درگیر آن نوع شادی دکتری جمعی شویم.

اما سلام ، اینها فقط افکار بیکار هستند ... وبلاگ نویسی بیشتری برای انجام دادن دارم. ... بنابراین بدون اینکه خودم تعیین کنم چیزی که ممکن است به یک نقطه عطف / ​​سنگ عظیم تبدیل شود ...

آه ، من 500 پست انجام داده ام ، و می توانم / ممکن است کارهای دیگری نیز انجام دهم ...

دا لات دا (دا لات دا) ، دا لات دا (دا لات دا)

دا-دا-دا dun-diddle un-dodle un-dodle uh da-da

دا لات دا (دا لات دا) ، دا لات دا (دا لات دا)

دا-دا-دا dun-diddle un-dodle un-dodle uh da-da.

 

+ نوشته شده در  سه شنبه 19 آذر 1398ساعت 4:06  توسط خانم یزدانی