دانلود مقاله فارسی

بسیاری از شما ممکن است اکنون کار میدانی خود را شروع کنید. و حداقل برخی از شما مصاحبه انجام می دهید. IMG_0409 این یک کلمه جالب است - "رفتار&

تخیل و "مصاحبه"

بسیاری از شما ممکن است اکنون کار میدانی خود را شروع کنید. و حداقل برخی از شما مصاحبه انجام می دهید.

IMG_0409

این یک کلمه جالب است - "رفتار". یک تعریف از رفتار صرفاً "سازماندهی و انجام" است ، بنابراین سازماندهی و انجام مصاحبه - و این احتمالاً به معنای متون روش تحقیق است که می گویند مصاحبه "انجام" می دهد. معنای دیگر رفتار عبارت است از "هدایت یا هدایت" شخصی - در انجام یک تور با راهنما. و این معنا اغلب در مصاحبه تحقیق کاربرد دارد زیرا می خواهید فرد را از طریق مجموعه موضوعات ، شاید حتی سؤالاتی که قبلاً تعیین کرده اید راهنمایی کنید. معنای دیگر "رفتار" - روشی که شما با خود رفتار می کنید - در مصاحبه نیز وجود دارد. شما باید روی رفتار خودتان تمرکز کنید - نحوه انتخاب مکان و زمان مصاحبه ، نحوه معرفی خود ، چگونگی احساس مصاحبه شونده احساس آرامش و راحتی و غیره.

این امور مربوط به رفتار ، همه ملاحظات مهم در مصاحبه است. شما باید در مورد آنها فکر کنید. من می گویم که آنها لازم هستند - اما به سختی کافی. به نظر من توجه بیش از حد روی تکنیک و کلیه موارد احتیاطی در مورد مصاحبه بدان معنی است که گاهی اوقات این واقعیت که مصاحبه مکالمه بین دو نفر است ، فقط لغزنده است.

مصاحبه خیلی بیشتر از مجموعه ملاحظات فنی و اخلاقی است. مصاحبه فرصتی است برای یک محقق برای گوش دادن - و تصور کردن. ماکسین گرین محل شروع مصاحبه را خلاصه می کند:

اگر دیگران مایل هستند سرنخهایی به ما بدهند ، می توانیم به طریقی از چشم غریبه ها بگردیم و از گوش آنها بشنویم. این به دلیل ظرفیت های شناختی ما است. تخیل همان شخصی است که به ما اجازه می دهد به واقعیت های جایگزین اعتبار بخشیم. ( گرین ، 1995 ، ص 3 )

بنابراین ، طبق گفته گرین ، مصاحبه فرصتی برای تصور واقعیت ها و تجربیات شخص دیگر است. چگونه است که آنها ، زندگی ، عقاید ، اعتقادات و درک آنها را داشته باشند؟ این منطق چه چیزی را بیان می کند و انجام داده چیست؟ چگونه می گویند آنچه می گویند گسترش یافته و چالش هایی را که شما قبلاً "می دانید" دارید؟

گرین خاطر نشان می کند که انجام تمرین تخیل در مصاحبه ها صرفاً به صورت تعطیل اتفاق نمی افتد - در تحلیل. در اینجا و اکنون تعامل انسان اتفاق می افتد. در حال حاضر  و بین مصاحبه شونده و مصاحبه شونده است که ابتدا معنایی ایجاد می شود. بنابراین یک مصاحبه مهمتر از همه در مورد گوش دادن بسیار دقیق و پاسخ دادن به سه چیز است - چه گفته می شود ، چه گفته نشده است و سکوت.

بنابراین این خطر وجود دارد. اگر با لیستی از سؤالاتی که باید پوشش دهید مصاحبه کنید و سپس واقعاً در تلاش برای به خاطر سپردن ترتیب سؤالات و آنچه نمی توان از آن خارج شد ، متمرکز شوید ، پس از آن مصاحبه به صورت سؤال و سؤال ادامه خواهد یافت. . شما آنقدر متمرکز خواهید شد که فرد مصاحبه شونده باید پاسخ دهد ، بنابراین ممکن است نتوانید چیزی را که واقعاً مهم است بشنوید.

(شما همچنین ممکن است کور و ناشنوا باشید به طریقی که مکالمه را هدایت می کنید - راه هایی که شما راهنمایی می کنید و رهبری می کنید - به جای اینکه به خود مکالمه اجازه دهید یک مسیر را از طریق دستور کار خود ایجاد کند. متأسفانه وقتی خیلی زیاد رهبری می کنید ، متاسفانه فقط بعد از بررسی پرونده ، می توانید راه های خاموش کردن و بسته کردن بخش هایی از گفتگو را که ممکن است مهم باشد ، ببینید.)

مرا به اینجا افراط کنید. بگذارید کمی تجربی درباره آنچه که رویکرد فراتر از تکنیک برای مصاحبه به معنای آن است صحبت کنم.

در اینجا یک عصاره کوچک از مصاحبه گروه تمرکز با افراد ده ساله ارائه شده است. این مصاحبه مربوط به یک پروژه هنری بود که آنها در آن شرکت کرده بودند. دو مصاحبه کننده بزرگسال - من یکی بودم و همکار طولانی مدت کریس دیگر - اجازه دادیم این سرگردان ادامه یابد ، ما دخالتی نکردیم. و بعد این اتفاق افتاد ...

کودک 1: وقتی شلوغ است و ساکت است ، واقعاً احساس جادارتر می کند اما وقتی شلوغ است و پر سروصدا است احساس ناراحتی می کنید.

کودک 2: گرفتن ایده های خود بر روی کاغذ دشوار است زیرا مردم فریاد ایده های خود را می گیرند و دشوار است که دوست داشته باشید خودتان فکر کنید ...

کودک 3: و شما ممکن است به چیزی مانند فکر کنید ، چیزی مانند پاییز بگویید و دست خود را بالا بکشید و سپس شخص دیگری بگوید "برگ" و شما به فکر برگ و فکر خواهید بود و می روید دوباره دست خود را بالا بکشید. و کسی مانند "گل" خواهد گفت و به شما خواهد آمد و می گوید "چرا دست خود را بالا نبردی و چیزی نگفتی؟" و من مثل این هستم که "من می خواستم برگ بگویم اما آنها قبلاً گفته اند" برگها".

فرزند 1: اگر كسی آرام را دوست داشته باشد بنابراین احساس جادارتر و دوست داشتنی كند ، وقتی صدای سر و صدایی از بین می رود و چیزهایی را دوست دارید و مانند گوشه گوشه مانند آن هستید و همه آن بلند و پر سر و صدا است ، من آن را دوست ندارم.

کودک 3: من آن را دوست دارم وقتی که شما فقط می توانید به هر کجا که می خواهید بروید فرار کنید ...

از آنجا که این دو با دقت گوش کرده بودیم ، توانستیم ، همانطور که بچه ها صحبت می کردند ، تصور کنیم که چه چیزی باید در کلاس باشد که مایل به صحبت کردن باشیم ، اما نداشتن چیزی برای گفتن وقتی نوبت شماست. ما با سؤال معلم توانستیم احساس شلوغی از سر و صدا ، همسالان را تصور کنیم. ما توانستیم احساس آرامش و تمرکز بیشتری را که همراه با فعالیتی است که با دیگران به طور مشابه متمرکز و کار می کنند تصور کنیم.

از آنجا که ما با دقت گوش می دادیم ، در همان زمان توانستیم این نظرات را دنبال کنیم. ما به سادگی با پرسیدن نمونه های بعدی ، به آرامی تجربه های کودکان را دنبال کردیم. این منجر به بحث و گفتگوی پر جنب و جوش در مورد انواع مختلف دروس شد. سپس این گفتگو به پروژه هنری بازگشت ، که به نظر می رسید ، نمونه بارز این کودکان از کلاس "جادار" کلاس بود. بعید است اگر ما به لیست مجموعه ای از سوالات گیر کرده بودیم و مضطرب می شدیم وقتی که به نظر می رسید گروه تمرکز ما از پیست خارج شده است ، بعید است که ما از این موارد شنیده باشیم. درعوض ، با گوش دادن و در لحظه صحبت و تصور اینکه گوش می دهیم ، چیزی شنیدیم که برای ما بسیار مهم بود - معادله کار جمعی و بسیار متمرکز با حس باز بودن و جادار بودن.

از آنجا که ما با دقت گوش می دادیم ، ما همچنین قادر به تصور برخی از فرایندهای اجتماعی بزرگتر که تولید این تجربیات بود ، هستیم. ما می توانیم انواع روش های تدریس را که به طور عادی احساساتی را از کار می اندازد ، کم صدا و کم تحرک به وجود می آوریم در نظر بگیریم. ما می توانستیم و با پیوند بین شیوه های تدریس و حواس و بدن در کلاسها پیگیری کنیم - تا حدودی با تمرکز روی باز بودن و تا حدی با جستجوی مواردی که کودکان احساس می کنند در بدن دچار کمر جسمی شده و در قالب سؤال و پاسخ از درس معمول سکوت می کنند. این برای ما واقعاً مهم بود تا درک جدیدی از روشهای تولید "ورود / طرد" با رویکردهای نسبتاً استاندارد تدریس تولید کنیم.

بنابراین - این مثال برای مصاحبه چیست؟ خوب این مصاحبه‌كنندگان خوب ، با استفاده از تصورات و همدلی ، گفتگو را باز می كنند و سپس موضوع را تقریباً یکپارچه دنبال می كنند. می توانید این نوع مصاحبه بی دردسر را گاهی در تلویزیون مشاهده کنید و آن را از طریق رادیو بشنوید. اگر محققان باتجربه تری را در محل کار مشاهده می کنید ، می بینید که آنها با سهولت ظاهری ، با حداقل مشکل ، اطلاعات مورد نظر خود را دریافت می کنند - و علاوه بر این - بیشتر. این سهولت سطح ، به کار واقعی عاطفی و تخیلی و عاطفی که در حال انجام است اعتقاد دارد.

اما این نوع مصاحبه تخیلی همدلانه چیزی نیست که به طور طبیعی اتفاق بیفتد. این تمرین می کند تمرکز بر آنچه گفته می شود - همزمان با حفظ موضوعات مهمی که می خواهید پوشش دهید و پاسخ دادن به آنچه گفته می شود - با گذشت زمان چیزی است که باید آموخته شود. فوراً نمی آید.

اگر تازه وارد مصاحبه می شوید این فکر ترسناک است و اگر مصاحبه ها زیاد است ، برای تحقیقات شما بسیار مهم است. خوب ، ناامید نشوید. یک راه حل وجود دارد اگر قصد دارید مجموعه مصاحبه ها را شروع کنید ، در صورت امکان چندین بار آنها را در مورد عزیزان و دوستان خود امتحان کنید تا مطمئن شوید که دستور کار خود را می دانید و به این ترتیب نتیجه نمی گیرد. به شخصی که مصاحبه می کنید با ذهن ، حواس و احساسات خود پاسخ می دهید.

یاد آوردن. مصاحبه‌شدگان شما راست نیستند و در حال ساخت تنفس داده هستند. مصاحبه را به عنوان یک مکالمه و فرصتی برای تصور کردن رفتار کنید و هیچ وقت نمی دانید چه نتیجه خواهد گرفت.

+ نوشته شده در  سه شنبه 19 آذر 1398ساعت 4:05  توسط خانم یزدانی